سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زرمهر

هفت عادت(2)

    نظر

 

 بحث هفت عادت مردمان موثر را با بحث درباره اولین عادت پیگیری می کنیم و امیدوارم که شما با نظرات و سوالات و نکته هایی که به من می آموزید به پربارتر شدن این بحث کمک کنید .         

اساسی ترین عادت(( عامل بودن)) است . عامل بودن یعنی مسئولیت خود را به عهده گرفتن ،ملامت نکردن اوضاع و شرایط یا اشخاص با این بهانه که رفتارتان حاصل شرطی شدن شماست .ضد ((عامل بودن)) واکنشی بودن است . اگر به واژه مسئولیت (( responsibility ))توجه کنید ،می بینید که در اصل  response-ability یا ((توانایی پاسخگویی )) بوده است . به این مفهوم که توانایی را دارید که پاسخ یا واکنش خود را انتخاب کنید.
 مردمان موثر ((عامل)) اند. یعنی ((مسئول))اند . در نتیجه رفتارشان حاصل تصمیم و انتخاب آگاهانه خودشان و مبتنی بر ارزشهاست .نه ثمره اوضاع و شرایط آنها ، که واکنشی مبتنی بر احساس است .
 فرض کنید برنامه ریزی کرده اید که با اعضای خانواده تان به پیک نیک بروید . همه مقدمات را تهیه کرده اید و می دانید می خواهید کجا بروید ، اما ناگهان هوا توفانی می شود و همه برنامه هایتان را به هم می ریزد.
 افراد عامل همواره ((هوای درون)) خود را حمل می کنند و هوای درون خویش را به هر کجا که بروند همراه می برند. یعنی به شیوه ای سرشار از خلاقیت پیک نیک خود را در مکارن دیگری برگزار می کنند و می کوشند از همان وضعیت بهترین ثمره را بوجود آورند. ضد عامل بودن ((واکنشی بودن ))است . واکنش این افراد نسبت به وضعیت بالا این است که : (( فایده اش چیست ؟پس از این همه تلاش و برنامه ریزی ، همه زحمات ما بر باد رفت .)) طبیعتا این روحیه منفی بر خودشان و همه اعضای خانواده شان نیز تاثیر منفی می گذارد. کلام افراد واکنشی نشان می دهد که می خواهند از زیر مسئولیت شانه خالی کنند . این افراد در واقع می گویند(( I am not response-able )) یعنی (من توانایی پاسخگویی ندارم) کسی که خود را مسئول نداند ، طبیعتا اوضاع و شرایطی را به وجود می آورد که از باور او حمایت کند ، یعنی به پیشگویی هایی می پردازد که خود را به اثبات می رسانند . در نتیجه این افراد به طرزی فزاینده احساس قربانی بودن و عدم تسلط می کنند . صفت مشخصه افراد واکنشی این است که همواره در حال ملامت کسی یا چیزی هستند . حتی شاید ستاره گان را به باد ملامت بگیرند ، مثلا بگویند: من متولد فلان ماه هستم ، به این دلیل عجول هستم و عجولانه تصمیم می گیرم .حال آنکه انسان عامل ارزشها و اصولی را انتخاب می کند که خودش درونا بتواند صحت و اعتبار آنها را تشخیص بدهد و تایید کند.
 اکنون ببینید درباره تواناییهای انسانی خود چه پیش دارید، آیا قادرید پاسخ (واکنش) خود را در برابر هر وضعیت (آنچه برایتان رخ می دهد) آگاهانه انتخاب کنید ؟ البته که می توانید!
 النور روزولت گفته است :
              (( هیچ کس بدون تمایل خودتان نمی تواند بیازاردتان .))
گاندی نیز گفته است :
         ((اگر خودمان احترام خودمان را به کسی ندهیم ، احدی نمی تواند آن را از ما بگیرد.)) 


                                    اگر به راستی این آرمان را دریابید ، می بینید که رهاننده ترین آرمان است .



جدایی

    نظر

عصر  جمعه ای که تو از من جدا شدی


 


باور نداشتم که تو هم بی وفا شدی


 


پژمرد پای پنجره گلهای خنده ام


 


وقتی به من و پنجره بی اعتنا شدی


 


تو یک ستاره ای که پرستیدمت شبی


 


تو یک الهی که برای من خدا شدی


 


تو آمدی به خلوت سرد اتاق من


 


با غربت همیشگی من آشنا شدی


 


وقتی برای آه کشیدن در این اتاق


 


حتی هوا نبود


 


تو برایم هوا شدی


زنده باد عشق..

    نظر

 

رودها در جاری شدن


 


علفها در سبز شدن معنا پیدا می کنند


 


کوهها با قله ها ودریاها باموجها زندگی پیدا می کنند 


 


وانسانها وهمه انسانها با عشق فقط با عشق



بار خدایا بر من رحم کن


 


بر من که می دانم ناتوانم رحم کن


 


باشد که خانه ای نداشته باشم


 


باشد که لباس فاخری نداشته باشم


 


باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم


 


اما نباشد


هرگز نباشد


 


که در قلبم عشق نباشد



کاش......

    نظر

 کاش رویا هایمان روزی حقیقت می شدند


 تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند


 سادگی ، مهر و صفا قانون انسان بودن است


کاش قانونهایمان " یک دم " رعایت می شدند


 اشکهای همدلی از روی مکر است و فریب


کاش روزی چشم هامان با صداقت می شدند


 گاهی از غم می شود ویران دلم،


ای کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت می شدند .



مبعث مبارک

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

  اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.

بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته ‏اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، یاد داد.


 

مبعث پیام آور وحی ، پیامبر نور ورحمت بر مسلمانان جهان مبارک باد

نام : محمد

لقب : مصطفی

کنیه : ابوالقاسم

نام پدر : عبدالله

نام مادر: آمنه

تاریخ ولادت : 17 ربیع الأول

مدت امامت :  23 سال

مدت عمر : 63 سال

تاریخ رحلت : 28 صفر (11 ق) 

 

 ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد      دل رمیده مارا انیس ومونس شد

نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت   بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

ببوی او  دل  بیمار عاشقان چو صبا  فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

 روزگار در گذر ایام بی آنکه در انتظار پاسخ مساعد ما باشد به شتاب عقربه هایش را می چرخاند و من با وجود گذر سال، هیچ تغییری در این دل مجنون خود نمی بینم! خراش پنجه خورشید هنوز بر صورت دل، یادگاری های فراوان دارد...

 

       

 


یاد خدا

    نظر

امروز  یه جورایی بدجور یاد خدا افتادم.یه جورایی دلم تکون خورد.دنبال یکی میگشتم باهاش حرف بزنم .پیش هرکی رفتم تو یه فاز دیگه ای بود.بعضیها هم اصلا جواب نمیدن؛ اما یکی هست که همیشه جواب میده.همون که از رگ گردن هم بهمون نزدیکتره.امروز یه کمی ،شاید یه اپسیلون، معنی (الا به ذکر الله تطمإن القلوب) رو فهمیدم .دوست دارم بیشتر این معنیو درک کنم.خدایا خودت کمکم کن.

 


مناجات المحبین

    نظر

خداوندا!


کیست که ساغر محبت از دست تو نوش کرد وحلقه بندگی دیگری در گوش کرد ؟!


کدامین نرگس ، پای نیاز در چشمه تو شست وچشم شیفتگی به تو  ندوخت ؟


 خدایا!


کدامین کهکشان بر گرد تو گشت و واله وحیران تو نگشت ؟


 عزیزا!


کدا مین نیلوفر آبی به عشق تو سر فرود آورد وجاذبه مهر تو دید که به برکه گریخت ؟


 معشوقا !


 کدامین انسان پیشانی عشق بر خاک ربوبیت تو سائید وشیرینی تو چشید ودل به دیگری سپرد ؟


 دلبرا!


کدامین پروانه ، شعله های ملتهب جمال تو دید و به ظلمت پناه برد ؟


 امیدا!


کدامین یوسف به عشق رویای تو آواره نگشت ؟ کدامین یوسف در زیر سر پناه تو به زلیخا پناه داد ؟


 شاهدا!


کدامین موسی در کوره طور گداخته شد حضور رقیب تو را دوام آورد ؟


 ربا!


کدامین مریم کلامی با تو گفت و لب از صحبت دیگران ننهفت ؟


 شور آفرینا!


کدامین محمد در حرا صدای تو شنید ونلرزید ؟


 خداوندا!


گیاه به خشکی گرائیده ما را در جوار جویبار جاری خودت قرار ده واز زلال محبت  خویش سیرابمان کن .


 خدایا!


ما که در دل از دنیا ومافیها کنده ایم ودل به غیر تو نسپرده ام ، درونمان را در کوره ود ّ ومهر خویش خالص گردان .


 


نیایش

    نظر


 

خداوندا:

در صبح ارغوانی بهاری  آن هنگام که مه سپیدبال و حریرگون، بادست خرامانش موجهای خروشان دریا را نوازش می کند، و لختی بعد که خورشید درخشان اشعه های نارنجی اش را بر آبی دریا فرو می کند و با غلغلک لطیفش دریا را به تلاطم می آورد؛

تو را می بینم.

در غروب جادوئی تابستانی، در آن ساعت که مهتاب لبخند می زند و دریا ماه را در آغوش  میکشد و در آن هنگام که موجهای عابد پیشانی مرطوبشان را به سجده گاه خیس ساحل میکوبند و سرگرم عبادت شورانگیزشان میشوند؛ 

     تو را می بینم.

درطلوع طلائی رنگ خورشید پائیزی؛ در رقص هزاررنگ برگهای چرخان و در آوای محزون آنها که بر پهنه وسیع خاک درسجده اند و یادآور خزان پس از نشاط اند؛

تو را می بینم.

در ظهر لاجوردی زمستانی، آن زمان که تلالو برف زمین و آسمان را منور کرده است و در رقص پرشکوه درختان که دربرابر  تنفس بورانی زمستان می تابند و می چرخند؛

 تو را می بینم.

آری، تو را می بینم.  هر روز و هر ساعت و هر لحظه تو را آنقدر نزدیک می بینم که حضور بیواسطه ات را می بویم. در رایحه دلنواز گلها، در عبادت پرشور و مواج دریا، و در فصول رنگارنگ هستی؛ فقط تو را می بینم:

خداوندگار من و زندگی و فصل ها...