سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زرمهر

جدایی

    نظر

عصر  جمعه ای که تو از من جدا شدی


 


باور نداشتم که تو هم بی وفا شدی


 


پژمرد پای پنجره گلهای خنده ام


 


وقتی به من و پنجره بی اعتنا شدی


 


تو یک ستاره ای که پرستیدمت شبی


 


تو یک الهی که برای من خدا شدی


 


تو آمدی به خلوت سرد اتاق من


 


با غربت همیشگی من آشنا شدی


 


وقتی برای آه کشیدن در این اتاق


 


حتی هوا نبود


 


تو برایم هوا شدی


زنده باد عشق..

    نظر

 

رودها در جاری شدن


 


علفها در سبز شدن معنا پیدا می کنند


 


کوهها با قله ها ودریاها باموجها زندگی پیدا می کنند 


 


وانسانها وهمه انسانها با عشق فقط با عشق



بار خدایا بر من رحم کن


 


بر من که می دانم ناتوانم رحم کن


 


باشد که خانه ای نداشته باشم


 


باشد که لباس فاخری نداشته باشم


 


باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم


 


اما نباشد


هرگز نباشد


 


که در قلبم عشق نباشد



کاش......

    نظر

 کاش رویا هایمان روزی حقیقت می شدند


 تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند


 سادگی ، مهر و صفا قانون انسان بودن است


کاش قانونهایمان " یک دم " رعایت می شدند


 اشکهای همدلی از روی مکر است و فریب


کاش روزی چشم هامان با صداقت می شدند


 گاهی از غم می شود ویران دلم،


ای کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت می شدند .



مبعث مبارک

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

  اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.

بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته ‏اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، یاد داد.


 

مبعث پیام آور وحی ، پیامبر نور ورحمت بر مسلمانان جهان مبارک باد

نام : محمد

لقب : مصطفی

کنیه : ابوالقاسم

نام پدر : عبدالله

نام مادر: آمنه

تاریخ ولادت : 17 ربیع الأول

مدت امامت :  23 سال

مدت عمر : 63 سال

تاریخ رحلت : 28 صفر (11 ق) 

 

 ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد      دل رمیده مارا انیس ومونس شد

نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت   بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

ببوی او  دل  بیمار عاشقان چو صبا  فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

 روزگار در گذر ایام بی آنکه در انتظار پاسخ مساعد ما باشد به شتاب عقربه هایش را می چرخاند و من با وجود گذر سال، هیچ تغییری در این دل مجنون خود نمی بینم! خراش پنجه خورشید هنوز بر صورت دل، یادگاری های فراوان دارد...

 

       

 


یاد خدا

    نظر

امروز  یه جورایی بدجور یاد خدا افتادم.یه جورایی دلم تکون خورد.دنبال یکی میگشتم باهاش حرف بزنم .پیش هرکی رفتم تو یه فاز دیگه ای بود.بعضیها هم اصلا جواب نمیدن؛ اما یکی هست که همیشه جواب میده.همون که از رگ گردن هم بهمون نزدیکتره.امروز یه کمی ،شاید یه اپسیلون، معنی (الا به ذکر الله تطمإن القلوب) رو فهمیدم .دوست دارم بیشتر این معنیو درک کنم.خدایا خودت کمکم کن.

 


مناجات المحبین

    نظر

خداوندا!


کیست که ساغر محبت از دست تو نوش کرد وحلقه بندگی دیگری در گوش کرد ؟!


کدامین نرگس ، پای نیاز در چشمه تو شست وچشم شیفتگی به تو  ندوخت ؟


 خدایا!


کدامین کهکشان بر گرد تو گشت و واله وحیران تو نگشت ؟


 عزیزا!


کدا مین نیلوفر آبی به عشق تو سر فرود آورد وجاذبه مهر تو دید که به برکه گریخت ؟


 معشوقا !


 کدامین انسان پیشانی عشق بر خاک ربوبیت تو سائید وشیرینی تو چشید ودل به دیگری سپرد ؟


 دلبرا!


کدامین پروانه ، شعله های ملتهب جمال تو دید و به ظلمت پناه برد ؟


 امیدا!


کدامین یوسف به عشق رویای تو آواره نگشت ؟ کدامین یوسف در زیر سر پناه تو به زلیخا پناه داد ؟


 شاهدا!


کدامین موسی در کوره طور گداخته شد حضور رقیب تو را دوام آورد ؟


 ربا!


کدامین مریم کلامی با تو گفت و لب از صحبت دیگران ننهفت ؟


 شور آفرینا!


کدامین محمد در حرا صدای تو شنید ونلرزید ؟


 خداوندا!


گیاه به خشکی گرائیده ما را در جوار جویبار جاری خودت قرار ده واز زلال محبت  خویش سیرابمان کن .


 خدایا!


ما که در دل از دنیا ومافیها کنده ایم ودل به غیر تو نسپرده ام ، درونمان را در کوره ود ّ ومهر خویش خالص گردان .


 


نیایش

    نظر


 

خداوندا:

در صبح ارغوانی بهاری  آن هنگام که مه سپیدبال و حریرگون، بادست خرامانش موجهای خروشان دریا را نوازش می کند، و لختی بعد که خورشید درخشان اشعه های نارنجی اش را بر آبی دریا فرو می کند و با غلغلک لطیفش دریا را به تلاطم می آورد؛

تو را می بینم.

در غروب جادوئی تابستانی، در آن ساعت که مهتاب لبخند می زند و دریا ماه را در آغوش  میکشد و در آن هنگام که موجهای عابد پیشانی مرطوبشان را به سجده گاه خیس ساحل میکوبند و سرگرم عبادت شورانگیزشان میشوند؛ 

     تو را می بینم.

درطلوع طلائی رنگ خورشید پائیزی؛ در رقص هزاررنگ برگهای چرخان و در آوای محزون آنها که بر پهنه وسیع خاک درسجده اند و یادآور خزان پس از نشاط اند؛

تو را می بینم.

در ظهر لاجوردی زمستانی، آن زمان که تلالو برف زمین و آسمان را منور کرده است و در رقص پرشکوه درختان که دربرابر  تنفس بورانی زمستان می تابند و می چرخند؛

 تو را می بینم.

آری، تو را می بینم.  هر روز و هر ساعت و هر لحظه تو را آنقدر نزدیک می بینم که حضور بیواسطه ات را می بویم. در رایحه دلنواز گلها، در عبادت پرشور و مواج دریا، و در فصول رنگارنگ هستی؛ فقط تو را می بینم:

خداوندگار من و زندگی و فصل ها...


 


تقوی

    نظر


سلام خدمت دوستان عزیز:پست امروزم رو  یه جایی خوندم ازش خوشم اومد گفتم بنویسم تو وبلاگم:

علمای اخلاق در گذشته وقتی می خواستند تقوا را مثال بزنند می فرمودند : انسان هنگامی که وارد باغ پر از گل وبوته و خار شود در هنگام عبور لباس خودش را جمع می کند و مواظبت می کند تا گوشه کتش یا چادرش به خار ها اصابت نکند این مواظبت را تقوا می نامیدند.

  امروزه اگر بخواهیم همین مثال را تشبیه کنیم بهترین تشبیه این است که :اگر بدون اطلاع ما یک هفته حرکات وسکنات ما را فیلمبرداری کنند و یک روز قبل از پخش این فیلم به شما خبر بدهند که ما یک هفته از تمام حالات شما فیلمبرداری کرده ایم واکنون در تمامی شبکه ها می خواهیم پخش کنیم چه حالی به شما دست می دهد آیا خوشحال می شوید و یا ناراحت؟  به دست وپا می افتی که حالا میشه ما فیلممون رو ببینیم و اگه نیاز به سانسور داشته باشه سانسور کنیم یا اصلا اجازه پخش نمی دهید و.........


آری تقوا یعنی مراقبت کردن از نفس وکشیک کشیدن نفس که به تعبیر آن عالم فرزانه کشیک نفس کشیدن کشکی نیست خیلی سخت است گفتنش آسان اما عمل به آن ....


 تقوا مواظبت کردن از نفس است اما عده ای از اهل ذوق گویند تقوا از چهار حرف تاء وقاف و واو و الف تشکیل یافته :

تاء تقوا :دلالت دارد بر ترک محرمات اول انسان باید حرام وحلال خدا را بشناسد تا بتواند در وقت ابتلاء از آن بپرهیزد آن هم صد در صد حرام را ترک کند.

 قاف تقوا :دلالت دارد بر قیام بر واجبات هر چه که خدا بر او واجب کرده انجام دهد.

واو تقوا :یعنی وقوف درشبهات  یعنی به هنگام شک وشبهه در چیزی توقف کنیم وآن را انجام ندهیم به عنوان مثال من شک دارم این سخنی که اکنون می خواهم بگویم غیبت می شود یا خیر دروغ می شود تهمت می شود یا خیر ودر این گونه موارد من باید سکوت کنم که این سکوت راه نجات است   ود ر اصطلاح به آن ورع هم می گویند   البته در اینجا تذکر این مطلب ضروری است که بیان شبهات اعتقادی واخلاق واحکامی در نزد کارشناسان همان فن برای دفع و رفع شبهه واجب وضروری است .

الف تقوا: دلالت دارد بر اخلاص   در روایتی وارد شده که : الاخلاص سر من اسراری استودعته فی قلب من احببت = خدا وند می فرماید اخلاص سری از اسرار من است که هر که را دوست داشته باشم صاحب این سر می کنم

 تنها راه نجات از شیاطین و جنود او  اخلاص است  کار را برای او انجام دادن

پروردگارا توفیق اخلاص در عمل وکسب علم به همه ما مرحمت بفرما.