سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زرمهر

نیایش

    نظر


 

خداوندا:

در صبح ارغوانی بهاری  آن هنگام که مه سپیدبال و حریرگون، بادست خرامانش موجهای خروشان دریا را نوازش می کند، و لختی بعد که خورشید درخشان اشعه های نارنجی اش را بر آبی دریا فرو می کند و با غلغلک لطیفش دریا را به تلاطم می آورد؛

تو را می بینم.

در غروب جادوئی تابستانی، در آن ساعت که مهتاب لبخند می زند و دریا ماه را در آغوش  میکشد و در آن هنگام که موجهای عابد پیشانی مرطوبشان را به سجده گاه خیس ساحل میکوبند و سرگرم عبادت شورانگیزشان میشوند؛ 

     تو را می بینم.

درطلوع طلائی رنگ خورشید پائیزی؛ در رقص هزاررنگ برگهای چرخان و در آوای محزون آنها که بر پهنه وسیع خاک درسجده اند و یادآور خزان پس از نشاط اند؛

تو را می بینم.

در ظهر لاجوردی زمستانی، آن زمان که تلالو برف زمین و آسمان را منور کرده است و در رقص پرشکوه درختان که دربرابر  تنفس بورانی زمستان می تابند و می چرخند؛

 تو را می بینم.

آری، تو را می بینم.  هر روز و هر ساعت و هر لحظه تو را آنقدر نزدیک می بینم که حضور بیواسطه ات را می بویم. در رایحه دلنواز گلها، در عبادت پرشور و مواج دریا، و در فصول رنگارنگ هستی؛ فقط تو را می بینم:

خداوندگار من و زندگی و فصل ها...